سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 93/3/7 | 1:56 عصر | نویسنده : رئوف

 

ساعاتی سر در جیب مراقبت فرو برده و عهدها خورده و سوگندها یاد نمودیم که گر ازین سفر بازگردیم،گرد خطا نگردیم وگناهی مرتکب نشویم.غافل از آنکه شیطان رجیم،گرچه در این آستان راهی ندارد،دورادور مارا در نظر داشتی و دام ها برایمان کاشتی.تنها مادام که در این آستان هستیم در دسترس او نباشیم؛چرا که دل ما دراین آستان به شیطان آنتن نمی دهد.و اصلا در آن دل که حضرات آل الله باشند آن ملعون را چه جای؟اما چون رجعت کنیم به طرفة العینی سرمایه عظیمی که به بهای اشک خریده ایم  به رایگان در اختیار او همی گذاریم. واو زود همی در رباید وبر سست عهدی ما خنده ها همی نماید.

القصه در  کاروان ،شیخنا ندا رضایی را ،ندیمه ای بود که هر گاه به نامی خواندندش؛گاه میرتا وگاه مترو و اندکی از اوقات نیز میترا خواندندی اش(خودمم نتونستم بخونم زیاد زحمت نکش).او نیز دراثر مصاحبت با شیخنا به خلقیات نیکوی آن استاد اعظم متصف گشتی،اما بد حادثه در این سفر،گاه از معده او دردها خاستی و خوشی ما را کاستی.

از دیگر همراهان،فتحی نامی بود،زهرا؛آن مسؤل فرهنگی،عاشق کاغذهای رنگی،و آن دارای همت سنگی.که هر شب به حیلتی،پای ما را به حلقه ای کشاندی وتا پاسی از شب نشاندی و از هر موضوع سخن راندی و مغز مارا ترکاندی بدان حد که توان نماندی ،نه بهر ما ونه حتی خودش.و هر گاه که چیزی  از ماکولات خوردیم هنوز از حلقوم فرو نرفته از ما صلوات خواستی.(شادی روحش! صلوات)

اما به توصیف آن اتراق گاه باز میگردم که از وصف بسترهای نرم آن اگر گفته نشود،ترسم در یوم الحساب از عهده آن برنیایم؛بسترهایی نرم!که مارا به عذاب قبر مومن نمودی چرا که به یقین سنگ قبر و لحد را لحظاتی در حال حیات دررک همی نمودیم. و قوت ما در آن ایام هر روز دو وعده طعام آسمانی خوراک ما بودی.آن هم چه خوراکی که بر طعام بهشتی کنایه زدی!از قضا هر روز به جهت حضور رجال خدمه صاحب حال منزل گه،بوی تریاق سراسر اتاق ها را پر نمودی و مانیز بدان رایحه سرمست همی گشته،مشعوف همی شدیم.

اما در این مرقومه چون نامی از سادات نیاید،خلق خدا را خوش نیاید.که او مدام در پی کیفیت  بودی و با کیفیت کاریش نبود.وحضورش

مایه سرور ونشاط دوستان وهمراهان بودی.خدایش مستدام بدارد.




  • بازی مهربانی
  • جان سخت
  • قیمت دلار
  • آریان پی سی